English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
long recoil U طول عقب نشینی زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
soiree U شب نشینی
recoils U پی نشینی
sedimentation U ته نشینی
retrocedence U پس نشینی
precipitation U ته نشینی
wake U شب نشینی
waked U شب نشینی
wakes U شب نشینی
settling U ته نشینی
sedinentation U ته نشینی
subsidence U ته نشینی
recoil U پی نشینی
nightlife U شب نشینی
recoiled U پی نشینی
recoiling U پی نشینی
sedimentation U ته نشینی
soirTes U شب نشینی
soirees U شب نشینی
sedimentary U ته نشینی
illuviation U ته نشینی
deposits U ته نشینی
deposit U ته نشینی
adsorption U رو نشینی
evening party U شب نشینی
an eveing party U شب نشینی
retrocession U عقب نشینی
hutment U کلبه نشینی
solitariness U گوشه نشینی
recoils U عقب نشینی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
silting U رسوب ته نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
settlement U ته نشینی مسکن
settlements U ته نشینی مسکن
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی
recoiling U عقب نشینی
tenantry U اجاره نشینی
suburbia U حومه نشینی
recoil U عقب نشینی
nomadism U کوچ نشینی
recoiled U عقب نشینی
fallback U عقب نشینی
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
cotenancy U هم اجاره نشینی
urbanism U شهر نشینی
retreat U عقب نشینی
eremitism U گوشه نشینی
seclusion U گوشه نشینی
recesses U عقب نشینی
retreating U عقب نشینی
katabasis U عقب نشینی
sanctuary U حق بست نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
retreats U عقب نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
line of retreat U خط عقب نشینی
retrocedence U عقب نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
break ground U عقب نشینی
urbanization U شهر نشینی
recess U عقب نشینی
ruralize U ده نشینی کردن
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
to fall back U عقب نشینی کردن
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
pull away U عقب نشینی کردن
backblast U موج عقب نشینی
to lose ground U عقب نشینی کردن
blowback U ضربه عقب نشینی
long recoil U عقب نشینی طولانی
to give ground U عقب نشینی کردن
to beat a retreat U کوس عقب نشینی
withdraw U عقب نشینی کردن
withdraws U عقب نشینی کردن
scuttles U عقب نشینی روزنه
sedimentation analysis U تجزیه بروش ته نشینی
back pressure U فشار عقب نشینی
scuttled U عقب نشینی روزنه
short recoil U عقب نشینی کوتاه
rocket propulsion U فشارعقب نشینی موشک
sink U ته نشینی حفره یاگودال
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
sinks U ته نشینی حفره یاگودال
backblast U شعله عقب نشینی
subornation U زیر پا نشینی اغواء
blowback U عقب نشینی خودکار
scuttle U عقب نشینی روزنه
recoil mechanism U مکانیسم عقب نشینی
recoil mechanism U دستگاه عقب نشینی
scuttling U عقب نشینی روزنه
retreat U عقب نشینی کردن
setback U فشار عقب نشینی
retreated U عقب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی کردن
ebb current U عقب نشینی اب دریا
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
colonial U معماری کوچ نشینی
retreating U عقب نشینی کردن
retirement U عقب نشینی اختیاری
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
urbanistic U وابسته بشهر نشینی
setbacks U فشار عقب نشینی
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
to sound the retreat U شیپورعقب نشینی زدن
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
urbanist U وابسته بشهر نشینی
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
a white collar job U کار پشت میز نشینی
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
recoils U عقب نشینی کردن توپ
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
retreat U عقب نشینی کناره گیری
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
retreating U عقب نشینی کناره گیری
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
retreats U عقب نشینی کناره گیری
recoilless rifle U تفنگ بدون عقب نشینی
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
recoil U عقب نشینی کردن توپ
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
setback U نیروی عقب نشینی توپ
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
hermitic U وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
retreated U عقب نشینی کناره گیری
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
insula U دستگاه عمارت اجاره نشینی
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
setbacks U نیروی عقب نشینی توپ
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
choke ring U رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
shoot the duck U حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
rifle U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifles U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
rear party U نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rocket [missile with thrust propulsion] U موشک [پرتابه] [پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
urbanity U شهر نشینی شهر سازی
in quantities U زیاد
immane U زیاد
in excess U زیاد
egregiously U زیاد
not a lettle U زیاد
over and above U زیاد
no end of U زیاد
heart break U غم زیاد
muckle U زیاد
mickle or muckle U زیاد
large adv U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
mickle U زیاد
squeamishness U زیاد
mortally U زیاد
generous U زیاد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com